جاده آرزو های کاغذیروزی .... جایی .....در راهی ....من بودمو خودم |
صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 18 صفحه بعد دلبری کار چشات ، من که میمیرم برات
آرزوم اینه باشم ، بین کشته مرده هات
مردم از تـیـر نـگـات ، از صـدای آشـنــات
پـاره شـد بـنـد دلـم ، با هـوای کـربـلات
زیـر بـارون تـوأم ، مسـت و مجنون توام
بی خـبـر از غـصه هام ، تا پـریشون توام
ذکـر لب های منی ، دین و دنـیای منی
بی نـیـاز از عـالـمـم ، تـا تـو اربــاب منی
قــل هــو الله احــد ، بـعـد الله الـصــمــد
قل امـیری یا حسین ، قل ابوفاضل مدد صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 18 صفحه بعد صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 18 صفحه بعد در زندگـی بـرای هـر آدمی ، صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 18 صفحه بعد با تو هستم!
صدای باران را می شنوی،
دانه های باران را لمس می کنی،
سرت را بالا بگیر، روح آبی ات را در فیروزه بیکران آسمان به پرواز در بیاور
و ترنم باران را با تمام وجود لمس کن
تا تــــو بــــــاور کنی کــــه
تنها نیستی...
[ پنج شنبه 11 آبان 1391برچسب:باران , فیروزه ای , آسمان , پرواز , ترنم باران , ] [ 11:34 ] [ محدثه ][ صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 18 صفحه بعد خدایا ...!
گاهی تو را بزرگ می بینم و گاهی کوچک ،
این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک ...
این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاه دور ...! |
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |